محل تبلیغات شما

دنیای مجازی قوم قاهر خلج



من آقلارام او آداموی حالونا

من آقلارام او آداموی حالونا             وارلو اولار یوخسولوقدا جان وئرر

یاندوررام ائورگیم  پیس احوالاونا      چاقوراندا هامو اوننان یان وئرر

اولار ملک وباغ و مال و ثروتی            ساتا بیلمز ییه  چئکر  ذلّتی 

جیبینده پول اولماز توکولَر اَ تی         گؤزوقاباقوندا  اوشاق سان وئرر

نچچه اوغلو اولار بیر بیریندن غول    سَسه سَس وئرمزله اولمازلا مشغول

قالار اوبیچاره دارگونده مجهول         اوزگه گلیب اونا آب ونان وئرر

سسلننده بیرکس اولماز جان دییه           اُوزاَلیندن گَلمز مالوندن ییه

اوشاق قولاق آسماز دردینی دییه           سو یئرینه فلک اونا قان وئرر

اولما ساگر ملک وباغ و اوشاقو            هرکس کمک ائیلر چکیلمز دالو

سخته دوشمز بیله اولمایا یارو          بییارلوخ گؤر گلیب نه جولان وئرر

"خسرو"وام گؤرموشم بِلنچی بگلر       بودرد دن ییخیلیب اصلان لار نرلر

اوزاق اولسون بودرد یاندور سون اَخگر      خانمان داقوتو پیس هیجران  وئرر

24/3/98

 



هفده اصل کار تیمی

1-    انعطاف پذیر ی: کسی که انعطاف پذیرباشد ، آموزش پذیر است . در مقابل تغییر همراه می شود ، احساساتی عمل نمی کند ویااسیر احساسات نمی شود به همی دلیل عمل اور ابتکاری وخلاقانه خواهد بود . چنین فردیذهن خدمتگزار به مردم وخود دارد . در نتیجه دیگران را برای کارتیمی به سمت خود جلبمی کند.

2-    مشارکت جویی ومشارکت پذیری : سنخنیاست از بزرگان ( باهم کارکردن ، برتر از باهم برنده شدن است ) همکاری یعنی کارتوافقی با یکدیگر امّا مشارکت یعنی کارکردن خلاقانه با یکدیگر . در مشارکت هرکسیچیزی می آورد وبه نتیجه ، ارزش بیشتر می دهد . همه در کار رقابت می کنند .لذا درمشارکت رقا بت هارا نباید منفی دید ؛ بلکه باید به دید کامل کردن همدیگر نگاه شود هم تیمی هارا بایدحامی دید ، نه بدبین . باید بد بینی را کنار گذاشت . یعنی به هم تیمی باید اعتمادکنید .درکار مشارکتی باید توجه افراد به هدف تیم معطوف شود نه به هدف خود. تلاش های دیگران را  باید تقویت وتکثیرکنید ، نهمهار.  به صورت برنده  - برنده فکرکنید ومکمل یکدیگر باشید.

3-    تعهد : هیچ قهرمان مردد ودو دل وجودندارد . تعهد یعنی باور و ایمان داشتن به تیم وکارتیمی . آن هم باوری استوار ومحکم. افراد متهعد در هنگام بحران کشف می شوند . تعهد مشوّق سخت کوشی است . افرادمتعهد به آسانی تسلیم نمی شوند . تعهد مربوط به اراده وانتخاب است . تعهدی کهمبتنی بر ارزش ها باشد، پایدار خواهد بود وپایداری ، عامل موفقیت است . پس سعیکنید ارزش های خودرا به تعهدگره بزنید . متعهد بودن مستم خطر است . پس از خطرکردن نهراسید ، هیچ کس از این که حداکثر تلاشش را در انجام امور به کار برده تأسفنخواهد خورد.

4-    خوش مشرب واجتماعی بودن: با مردمبودن ، با زبان مردم صحبت کردن ، هم سطح مردم شدن ، خودرا از دیگران جدا ندیدن ،نشانه هایی از اجتماعی بودن است . سعی کنید در کارجمعی دیگران هم از اهداف تیموروش کار به اندازه شما اطلاع داشته باشند. همچنین تلاش کنید تا ارتباط با اعضایتیم را با یکدیگر آسان نمایید. برای این کار باید افراد به هم نزدیک  تر شوند. با هم سفر بروند ، باهم کاری را انجامدهند، باهم مدّتی یکجا زندگی کنند. ارتباط باز بین اعضای تیم ، اعتمادرا تقویت میکند . برای تقویت اعتماد رک وصریح باشید، مخفی کردن اخبار بد به روابط تیم آسیب میزند . برای حل مشکل سریع عمل کنید ، نگذارید بیش از 24 ساعت طول بکشد ، بدانید کهاتحّاد قدرت است ، امّا بدون یک ارتباط سالم ، اتّحادی وجود نخواهد داشت .    

5-    کفایت وشایستگی : درکار تیمی بهشایستگی توّجه کنید ومحیطی را ایجاد کنید تا افراد بتوانند شایستگی خودرا بروزدهند . نگهداری تیم از ایجاد تیم مهمتر است .برای این کار اجازه دهید افرادفکرخودرا بروز دهندوخلاقیّت هارا بکار بگیرند .افراد با کفایت به ممتاز بودن تعهددارند ، هرگز به متوسط بودن قانع نمی شوند این افراد را باید تشویق کرد . متوسطبودن یعنی وظیفه را نیمه تمام انجام دادن که ازبدتر از انجام ندادن است . افراد باکفایت  به جزئیات کار هم توجه دارند  ، معتقدند اگر کارهای کوچک را بخوبی انجام دادنداز عهده انجام کارهای بزرگ هم برخواهند آمد.افراد با کفایت ، با ثبات وهماهنگ کارمی کنند وهرکاری را که خوب انجام ندهند متوقف می کنند . این قبیل افراد سعی میکنند در یک کار متخصص شوند وبرای بکار بستن بیشتر ایده هاتلاش می کنند.


ساکنان بومی؛ ساکنان اصلی این منطقه قوم خَلج»بودند که ترک تبار» می‌باشند. آن‌ها گروهی از ترکان بودند که در روزگارانقدیم در سرزمین‌های حدّ فاصل شمال هند و نواحی شرقی سیستان در پشت منطقه غور سکنیگزیدند. آن‌ها مردمی متمکن بودند که مالداری و کشاورزی می‌نمودند و زندگی مرفه ونیکویی داشتند.

قوم خلج» یا درست‌ تر خلچ» (خولچ)،می‌بایستی از باقی‌ماندگان هپتالیان باشند. درواقع، آن‌ها شعبه ای از یک قوم قدیمیترکند که در سالهای ۵۵۴تا ۵۵۵ میلادی تحت نام خولس» نامیده می‌شدند.یعنی قبل از ظهور ترکان و اضمحلال حکومت هپتالان در غرب آلتائی بودند.  آنان در سال ۵۶۹ تا ۵۷۰میلادی با فرستاده روم به نام زرماخوس» در محلی که ابن خرداذ به و ادریسی می‌شناخته‌اند، یعنی در نزدیکی تلس»ملاقاتکرده‌اند. خلجها به عنوان طرفداران وفادار حکمران ترکان غربی دزابول» - عالی‌جنابیبغو- به نزد فرستاده روم آمدند. نام خلج در خراسان و سیستان برای اولین بار درتاریخ، در لشکرکشی یعقوب لیث صفاری علیه رخّج» و زابل» ذکر شده است. از صدسال بعد کهسلطان سبکتکین»، امیر غزنه را به زیر فرمان خود درآورد و مردم غور در سپاه ویقرار گرفتند، به کرّات از آنان در تاریخ نام برده شده است.

ابن فقیه، زمین داور» را جزو شهرهایترک تبار می شمارد، چون ساکنانش قوم خلج»بودند که ترک تبارند. این مطلب بیانگر غلبه جمعیتی ترکتباران در زمین داور است، اما به دلیل ناتوانی این تحقیق در دست یابی به منابعدلالتگر بر ست دیگر اقوام در این منطقه نمی‌توان در مورد ست یا عدم ستدیگر اقوام در این منطقه اظهار نظر کرد.

۲-۳ بناها؛ از بناهای شهری زمین داور» ازقبیل مساجد،کاروانسراها، کاخ‌ها اطلاع چندانی نیست. فقط از یکی از این بناها به سبب شهرتبسیارش در برخی منابع یاد شده است. این بنا که باغ ارم» نام دارد به دستور سلطان غیاث‌الدین غوری» ساخته شد. این باغ عظیم درنهایت سرسبزی و خرمی بود و بهدرختان صنوبر و دیگر درختان سبز و گل‌های خوشبو آراسته بود. طول این باغ بیش از دومیدان وار بود و به دستور سلطان، در نزدیکی آن، میدانی ساخته بودند که طول و عرضآن به مانند طول و عرض این باغ بود. این میدان، درواقع شکارگاه سلطانی بود و بهفرمان پادشاه، هرسال یک مرتبه به مدت یک ماه، بیش از ده هزار شکار از وحوش وچارپایان اهلی و غیر اهلی و درندگان در این میدان می ‌آوردند؛ سپس، در روز شکارسلطان بر فراز قصر باغ می‌نشست و مجلس بزم مهیا می‌نمود و گماشتگان و بندگان اوسوار بر اسب، به میدان می‌رفتند و برای شادی و تفریح پادشاه، در برابر چشمان اوشکار می‌کردند. سلطان منظره شکار را تماشا می‌کرد و هرگاه از جای برمی خاست تا خودبه شکار رود، شاعر دربار- فخرالدین مبارکشاه- برمی خاست و می‌گفت:

اندر می و معشوق و نگار آویزی          به زان باشد که در شکار آویزی

آهوی بهشتی چو به دام تو درست          اندر بز کوهی به چه کار آویزی؟

او با این اشعار، سلطان را برجای می‌نشاندو از شکار منصرف می‌نمود. شهر داور»، دارالملک زمستانی سلطان غیاث‌الدین غوریشنسبی» بود و فاصله آن تا فیروزکوه که قرارگاه و دارالملک دائمی وی محسوب می‌شد،چهل فرسنگ بود.


پل زده ام زقلب خود، تا توگذر کنیصنم       عبورتو شفای من ، کی توگذر کنیصنم ؟

بیا که دل برای تو تپد زشور واشتیاق          گرچه لگدزنی ولی  ، مر حتم کنی صنم

**

بی تو مرا قرار نیست ، فرصت انتظارنیست        شکسته دل خزان شده ،شوکت آنبهار نیست

بیاوبا خودت بیار ،دوباره شورزندگی              بی تو بهار نمی شود ،فراغت افتخار نیست

**

تا توشدی بهار من ، من شده امنگارتو       جان وسرو تنم شده پیشکشی ونثارتو

بی تونفس کشیدنم ، کندن کوهبیستون        گربکنی قبول ، من، سایه شومکنار تو

31/2/98


میلاد حضرت مهدی موعود (عج) بر شما مبارکباد

دلم شوریده امشب

 دلم شوریده امشب ، بی قرارم        بهدیدارت گلم ، لحظه شمارم

گلِ من ، هجر تو کی می رسد سر     ازاینهجرت ، غم دیرینه دارم

بیا ، دل رفته جان هم می روی پی      ازاین رفتن ، دلِ پر کینه دارم

 به دیدار جمالت  داده ام نذر        دو صد حمدوثنا در  سینه دارم

 عزیزان جمع ، همه چشم انتظارند         برایت محفلِ بزمینه دارم

 بیا ساغر بریز نوشیم دمادم                 به دست جام ِ می زرّینه دارم

 زعشقت سینه می جوشد دمادم         خدا داند که قلب از شیشه دارم

امیرحسینی 8/1/97



   

     شادلوق اولسا ، شاهلوق اولار   

گئچر دونیا ، بیر آد قالار       هرنه وریب سندن آلار

مغرور اولما ،نه وارویدو       پیساولسای ، دیللردن سالار

یامان اولوب دونیا ایشی       بیراولوب آروادو کیشی

 قاطریدن آت جیلیشی        ائششک اوزون دامدان سالار

بودونیا یا بئل   باقلاما         کور قویویا باش ساللاما

 گئچن گونلره آغلاما        گلن گونلر،  دوگون آچار

گئچن بولوتا  توتما پالاس     گئینمه مینتلی   لیباس

هرایشده اولماسا اساس      درمان اولماز، درده سالار

شادلوق اولسا ، شاهلوق اولار   یاقچولوقدان بیر آد قالار

یامانلوق ائیلمه خسرو»   یامانلوق ، اوز،گؤزدن سالار

26/1/97 امیرحسینی



                           ماه رویت اثر عیش وشرابم به ربود   

ماه رویت اثر عیش وشرابم به ربود    هرکه دید روی تورا رفت و به کنجی به غنود

نه فقط عیش شرابم همه شد باد هوا        دل ودینم بگرفتی تن وجان گشته خمود

نه ، توان مانده به زانو ونه نورِ بصری       ترسم ،از حیرت وپستی به تمرگند حسود

زلف مشکین کمندت همه را کرده اسیر        رهنمانده برود مؤمن وترسا وجهود

همه مجذوب نگاهت به دو چشمان حریص   سر تسلیم بیاورده همه شیخ وشهود

حکم وفرمان توجاری همه در طاعت[1]آن       کسنمی تابدوتسلیم ورضایندوعَبود[2]

گر کنی گوشه ی چشمی همه افتاده زغش   خسرو» از بهر توافروخته است مجمر[3]ودود

گرکنی لطف وزنی باده دمی در دم او           به رهد ازغم ورنجوری وافتد به سعود
امیرحسینی 99/6/24


[1] - طاعت = فرمانبرداری ، بندی ، فرمان بردن

[2] - عبود. [ ع َب ْبو ] (اِخ ) مرد افسانه ای بسیارخواب که هفت سال در جای هیزم کشی خود در خواب بود،و در حدیث آمده است نخستین مردی که وارد بهشت شود مرد سیاهی است بنام عبود. این اشارت به این حکایت است که خدا پیامبری را برای راهنمائی مردم قریهای بفرستاد هیچ یک بدان نگرویدند مگر مرد سیاهی ، از این جهت قومش چاهی بکندند واو را در آن بینداختند و سنگی بزرگ بدرب آن گذاردند آن مرد از چاه بیرون میشد وجهت گذران زندگی هیزم کنده میفروخت و از بهای آن غذا و شراب تهیه ومجدداً بدان چاهمیرفت. روزی پس از تهیه ٔ هیزم جهت استراحت نشست و بی اختیار سر او به یک طرف رفتو هفت سال بخواب رفت سپس از خواب بیدار شد در حالی که نمیدانست چه ساعتی از روزبخواب شده است ، به ده رفت پیامبر را بدانجا نیافت از حال أسود (مرد سیاه ) پرسیدپاسخ دادند نمیدانیم کجا است. از اینجاضرب المثل شد برای کسی که خواب آن طولانی باشد. (از منتهی الارب )

 

[3] - مجمر=  آتشدان





آخرین جستجو ها

سیدمرتضی حسینی بیدگلی rotapascons nespaykapu به خرید روستای شیره جین - نگین آذربایجان شرقی کلبه جهانی (معروف) دختر باران کالای 5 ستاره عزیزان من چگونه بیماری های مغز واعصاب را درمان کنیم